ی دوره هایی از زندگیم بود که برای بودن تو جمع بقیه سر و دست میشکوندم و هر جوری بود سعی میکردم با بقیه رفت و آمد کنم. عملا از هیچ برنامه ای کناره گیری نمیکردم و خیلی خیلی علاقمند بودم که دوستامو زیاد کنم.
اما الان فقط آسایش و راحتی خودم برام اصل و اهمیته.. دیگه برام مهم نیست بقیه دارن چیکار میکنن یا چطوری توی زندگیشون خوش میگذرونن.. فعلا فقط ادامه دادن و رسیدن به اهدافم برام مهمه.
حتی دیگه برام مهم نیست که کسی هست کمکم کنه یا نه، من درخواستمو مطرح میکنم و دنبالش میدوم تا برسم به خواسته ام
اردیبهشت ماه ارشد برگزار میشه و من بعد از قبول شدن مقاله ام در یکی از کنفرانس های بین المللی تصمیم گرفتم که دیگه به ارشد گرفتن در این کشور فکر نکنم و برم یک جایی که اینقدر بین کار و دانشگاهش تفاوت نباشه!!!
خلاصه که خیلی راه سختی رو برای خودم انتخاب کردم و امیدوارم به نتیجه برسم
ریکام رو از ی استاد دیگه گرفتم
فک کنم برا عید بریم مشهد
نمیخوام مرخصی های اسفندمو بخورم و میخوام نگهشون دارم
ببینم میرسم زورای نهاییمو برا ارشد بزنم یا نه
کاش جواب ایمیل هامو بگیرم