امروز زندگی کن

دل نوشته های من

امروز زندگی کن

دل نوشته های من

به نظرم بلاگ بیان جای خوبی باشه برای نوشتن اون چیزایی که تو ذهنم هست .

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

فردا رو چیکار کنم

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ

کاش ی دوست داشتم! یکی که میتونستم جلوش خودم باشم، یکی که اونم جلوی من خودش باشه... ندارم و نیست و نخواهم داشت. دیگه از کارهایی که قبلا انجام میدادم و باعث شادیم میشد لذت نمیبرم! حتی از زندگیمم همین طور. احساس میکنم ی جایی گیر افتادم و مجبورم ی سری کارها رو انجام بدم و محکوم به طی کردن روزها یکی یکی پشت سر هم هستم...

با خودم فک میکنم خب برم لاغر کنم، بعدش میگم که چی؟ آیا قراره زندگیمو بهتر کنه؟ 

با خودم میگم خب اگه هیچ دوستی نداری پاشو خودت برو بیرون ، بعدش به این فک میکنم اخه تنهایی بیرون رفتن سوزناکه! یعنی هی به این فک میکنم چطور هیچکس نیست؟! دقیقا کجا رو اشتباه رفتم که دوستی در اطرافم ندارم؟! در نهایت به جایی نمیرسم و نمیرم بیرون

فردا هم باید برم سر کار و حقیقتا از جایی که میرم متنفرم! حتی شوق و ذوقم به کارم هم داره کم میشه... به این فک میکنم دوباره صبح باید برم 7 ساعت و نیم ی جا بشینم و ورم کنم و پا درد بگیرم، به این فکر میکنم که اگه پا شم برای راه رفتن عملا جایی نیست که بشه راه رفت بسکه این شرکت کذایی کوچیکه ، به این فک میکنم که بعد از نیم ساعت سرپرستم به خودش این اجازه رو میده پاشه بیاد دنبال من بگه پس فلان کار رو چیکار کردی با این که هیچ فورسی نیست! به این فکر میکنم که با هیچ خانومی اونجا نمیشه صمیمی شد که بدبخت میشی و همه همکارامم حسابگرن ماشالا! به این فک میکنم که باید برم ی جا که نخندم و خودم نباشم چون به موقعش تو چشت میترکونن که عه اون روز چرا خندیدی چرا فلان بودی؟؟

باید برم 7 ساعت و نیم مثل ربات کار کنم و برای پذیرش تسک های جدید از خودم ذوق و شوق نشون بدم و بخندم!!!

کاش تموم میشد، کاش میشد ی روز بیام و بگم من آزاد شدم از اون جو خفه کننده و دارم برای زبان میخونم و بعدشم رفتنم اوکی شه.. کاش خدا به منم نگاه میکرد، کاش ی معجزه ای در زندگی من اتفاق میفتاد و من از این زندگی مزخرف نجات پیدا میکردم

طبیعتا اتفاق نمیفته هیچ معجزه ای... این خودمم که باید زندگیمو عوض کنم ولی انگیزه م واقعا از دست رفته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۲

این روزا

جمعه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ب.ظ

سفارت آلمان حدودا 2 سال دیگه با کسایی که امسال وقت گرفتن مصاحبه میکنه :))) 

به نظرم توی این شرایطی که ایران داره دارم هر روز از لحاظ مالی ضرر میکنم و شاید دیگه امکانش نباشه که دو سال دووم بیارم.. به فکر چاره ام.

از ی جایی به بعد کلا زندگیم دستخوش منطق و دلایل و برهان قوی شده.. قبلا ی سری معجزات و انرژی های مثبتی از زندگی دریافت میکردم ولی از وقتی رفتم سرکار هیچ اتفاق خوشحال کننده ای نمیفته.. خدایا من شادی میخوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۹

مشکوکم

سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ق.ظ

از بعد اینکه دو سال پیش این چنین شرکتم رو برای کار انتخاب کردم و احساس پشیمانیم هر روز زیاد شد، خیلی به رفتن به محل های جدید و سایر تصمیمات زندگیم مشکوکم.. هی بالا و پایین میکنم و هی تحلیلش میکنم ببینم آیا به نفعم هست یا نه.

من امیدوارم وضعیتم خوب بشه و بتونم به آرزوهام برسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۴۰

یک لوزر شدم

چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ

خب جوابا ارشد اومد و من رتبه ای بسیار نجومی کسب کردم. ولی قبلش یادمه ی بار از خدا خواستم اگه اینده ای در ارشد من در ایران نمیبینه اصلا قبول نشم. اما الان شرایط برام خیلی سخت تر شده، بخاطر قیمت یورو که هی داره بالاتر میره من ممکنه دچار مشکل بشم و بسیار به سختی بیفتم.. ولی حقیقت اینه که شهر و محل کارمو تا ی ددلاینی که مشخص کردم میشه تحملش کنم ، از اون به بعد دیگه ایده ای برای ادامه زندگیم با شرایط فعلی ندارم :( 

ارشد رو برای این میخواستم که برم تهران و حداقلش با ی اکوسیستم جدید تر و به روز تر اشنا بشم و شرایطم بهتر شه ولی الان باید با رویاهام که در مورد دانشگاه شهید بهشتی بود خداحافظی کنم. قبلش با دوستام خداحافظی کرده بودم ولی الان دیگه نمیبینمشون.. 

نمیدونم شاید در اصل یکی از شروط رفتن و دل کندن اینه دیگه تو ایران هیچ کسیو نداشته باشی که بتونی باهاش دو کلمه حرف بزنی.... 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۰